نه ابر بود و نه باران... دو مرد ، يك ليوان

و جرعه جرعه فرو ريخت -سرد- يك ليوان

دوباره بطري خالي ، لبي ترك خورده

و باز بطري ديگر و درد -يك ليوان-

« چه تلخ بود و چه سوزان طعم چشم تو داشت

مرا كه ايندفعه مست تو كرد -يك ليوان-

«تمام شد» و تو آنسو هنوز در ترديد

بجستجوي چه اي آي مرد! يك ليوان؟!

به برگها قسمت مي دهم دوباره ببار

كه قبل از آنكه شوم زرد زرد -يك ليوان- »

درست روي همين صفحه شاعري جان داد

نه ابر بود و نه باران... نه مرد ، يك ليوان

نه ابر بود... و مردي كه تلخ مي باريد

تمام بغض خودش را به درد يك ليوان

* صمد جامي *



موضوعات مرتبط: یک نفر آمد و رفت... (صمد جامی _ غزل) ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 28 خرداد 1392برچسب:, | 18:24 | نويسنده : ابراهیم بلالایی |

تو از سكوت ، من از ابر و باد سرشارم

برقص دختر خورشيد زير رگبارم

برقص و پيرهنت را به بادها بسپار

به من بگو: «به كدامين گناه مي بارم»

مرا پناه بده زير چتر گيسويت

مني كه خيس سكوتم -مني كه تب دارم-

فقط به خاطر تو -اين تويي كه مي رقصي-

تمام باغچه ها را ستاره مي كارم

ميان خاطره ها و باد دخترك گم شد

و من به جرم نكرده هنوز مي بارم

 

تير 79

 



موضوعات مرتبط: یک نفر آمد و رفت... (صمد جامی _ غزل) ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:, | 17:48 | نويسنده : ابراهیم بلالایی |

باز هم كوچه از تو -از تو و ابر- خالي ست

از دو چشمان سبزت ، سهم ما خشكسالي ست

روزها را شمرديم چشم در راه باران

جان سپرديم ، گفتند: ابر در همين حوالي ست

بيشه ها زخم خورده از تبرهاي خورشيد

آسمان در سكوتش ، گرم اين بي خيالي ست:

يك نفر خواهد آمد ، مردي از جنس باران

آن كه رنگ دو چشمش سبز اما سوالي ست

كوچه ها بي سوارند -خالي از مرد و باران-

يك نفر خواهد آمد ادعاي محالي ست

يك نفر خواهد آمد ، يك نفر خواهد آمد

يك نفر آمد و رفت ، باز هم كوچه خالي ست

 

شهريور 79

«مسيح روزي فرا خواهد رسيد كه ديگر به آمدنش نيازي نيست. كافكا»



موضوعات مرتبط: یک نفر آمد و رفت... (صمد جامی _ غزل) ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 31 فروردين 1392برچسب:, | 17:31 | نويسنده : ابراهیم بلالایی |

باران گرفته است ، كسي توي كوچه نيست

و كوچه مثل خلوت پيراهن زنيست

وقتي كه باد مي وزد و باز مي كند

دكمه به دكمه پنجره را مرد ، ديدنيست

مه ليسه مي كشد به كف سنگفرش خيس

(( شايد قرار نيست بيايد ، قرار نيست؟ ))

با تاپ تاپ قلب زني مي زند قدم

مردي كه مثل يك نت زيبا شنيدنيست

و ناگهان به كوبه در مشت مشت مشت

مشتي سكوت له شده ، مشتي كه آهنيست

 

صمد جامي

20-11-79

تهران – جشنواره شعر و داستان دانشجويان سراسر كشور – دانشگاه علم و صنعت



موضوعات مرتبط: یک نفر آمد و رفت... (صمد جامی _ غزل) ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 23 فروردين 1392برچسب:, | 15:58 | نويسنده : ابراهیم بلالایی |

دوباره مي رسد از راه با تني تبدار
از انتهاي همين جاده -غريبه- سوار
غريب و خسته و مايوس مي رسد و خودش
در انتظار كسي بوده سالها انگارو شهر خالي خالي ست از نگاهي گرم
و خانه ها پرند از نگاه حسرتبار
دوباره مثل هميشه و آيه آيه فريب
و وعده هاي دروغين كه مي شود تكرار:
« كسي كه مثل كسي نيست خواهد آمد و » و بعد
كسي كه مثل شما هست... لااقل اينبار
دوباره انتظار مقصد گنگي كه چشم در راه است
و انتظار غريبي كه مي شود آوار
« دوباره مي رسد از راه... » -بعد مي خندند
كسي كه مثل كسي نيست مرده است اينبار

 

 

صمد جامي

 

 

79/6/30

 

 

« راه همان و از راه ماندن همان تا چون به لفظ سوار رسي مخاطب پندارد كه نجات دهنده اي در راه است »

(شاملو)



موضوعات مرتبط: یک نفر آمد و رفت... (صمد جامی _ غزل) ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 23 فروردين 1392برچسب:, | 17:20 | نويسنده : ابراهیم بلالایی |

يك برگ رو نكرده، همان آس خشت كه...

آن برگ نا نونشته و اين سرنوشت كه...

يك شاعر گرسنه در آنسوي ميز مرگ

در ايتداي دفتر شعرش نوشت كه:

ما نان نداشتيم تقدير تلخ ماست

زندان، سكوت، دوزخ و... آنسو بهشت كه...

آنسوي ميز شاعر خوشباوري كه باخت

آينسوي ميز صورتك مرد، زشت كه...

آن شاعر گرسنه كه اينبار باخته است

يك برگ رو نكرد، همان آس خشت كه...

صمد جامي

79/6/31



موضوعات مرتبط: یک نفر آمد و رفت... (صمد جامی _ غزل) ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 18 فروردين 1392برچسب:, | 16:40 | نويسنده : ابراهیم بلالایی |

وقتي سكوت پنجره تكرار مي شود

دستم پر از حسادت ديوار مي شود

چشمان خيس و منتظرم در سكوت خود

از خواب اعتماد تو بيدار مي شود

كابوسها خيال مرا شخم مي زنند

وقتي كه خاطرات تو اوار مي شود

امشب نصيب دست من از با تو بودنم

يك جفت چشم خسته و تبدار مي شود

چيزي ميان ماندن و رفتن هميشگي است

آري سكوت پنجره تكرار مي شود

صمد جامي

خرداد 77



موضوعات مرتبط: یک نفر آمد و رفت... (صمد جامی _ غزل) ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 18 فروردين 1392برچسب:, | 16:24 | نويسنده : ابراهیم بلالایی |